English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (1924 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
If you count the children too. U اگر بچه ها راهم حساب کنید ( بشمارید )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Every day that you go unheeded, you need to count on that day U هر روز که بیفتید، باید در آن روز حساب کنید
Consider yourself dismissed. U حساب کنید که شما مرخص شده اید.
by the number U با شماره بشمارید
We expected as much . U انتظارش راهم داشتیم
he sold the shirt off his back U پیراهن تنش راهم فروخت
Forget it . dont give it a thought . U اصلا"فکرش راهم نکن
repeat U بازگو کنید عناصر تیر را تکرار کنید یا ازنو
repeats U بازگو کنید عناصر تیر را تکرار کنید یا ازنو
I should bring you round to my way of thinking . U باید تو راهم با خودم همفکر کنم
periscopic lens U شیشه عدسی که بوسیله ان انسان مستواندچیزهای دورترازچشم رس راهم به بیند
This knife is too blunt for words . U این چاقو ماست راهم نمی برد ( خیلی کند است )
adding U اضافه کنید زیاد کنید
adds U اضافه کنید زیاد کنید
add U اضافه کنید زیاد کنید
cost accounts حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
prescan U خصوصیت بیشتر اسکنرهای مسط ح که اسکن سریع و با realution کم انجام می دهند تا نمونه اصلی را مجدد بررسی کنید یا ناحیهای که باید بهتر اسکن شود مشخص کنید
cost plus contracts U به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
reckon U حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckons U حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckoned U حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
capitalized expense U هزینهای که علاوه بر به حساب امدن در حساب سود وزیان
clearance U تسویه حساب واریز حساب فاصله ازاد لقی
overdrawn account U حساب اضافه برداشت شده حساب با مانده منفی
equity accounts حساب قسمت ذیحساب حساب های اموال یکان
To bring someone to account. کسی را پای حساب کشیدن [حساب پس گرفتن]
To cook the books. U حساب بالاآوردن (حساب سازی کردن )
privilege U دستورات کامپیوتری که فقط توسط یک حساب امتیاز دار قابل دستیابی هستند , مثل حذف حساب و دیگر تنظیم کابر جدید یا بررسی کلمه رمز
reckonings U تصفیه حساب صورت حساب
reckoning U تصفیه حساب صورت حساب
charge and discharge statements U حساب قیومیت صورت و نحوه ارزیابی و عملیات مالی ارث حساب ارث
count by ones U یکی یکی بشمارید
check register U بازرسی کردن صورت حساب واریز حساب کردن واریزحساب
account U حساب صورت حساب
i cannot think of it U فکرش را نمیتوانم بکنم تصورش راهم نمیتوانم بکنم
digital computer U ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
no year oppropriation U حساب تامین اعتبار باز حساب باز
he calcn lates with a U اوبادقت حساب میکند اودرست حساب میکند
say no more U بس کنید
ease off U شل کنید
i say U نگاه کنید
hold hard U صبر کنید
hurry up U عجله کنید
push the door to U در راپیش کنید
have patience with me U با من حوصله کنید
give it a wipe U انراخشک کنید
dele U پاک کنید
suppose U فرض کنید
supposes U فرض کنید
supposing U فرض کنید
caution U توجه کنید
cautioned U توجه کنید
cautioning U توجه کنید
cautions U توجه کنید
delete U حذف کنید
deleted U حذف کنید
deletes U حذف کنید
deleting U حذف کنید
repeat U تکرار کنید
attention to orders U توجه کنید
accelerando کم کم تند کنید
recive U مصرف کنید
repeats U تکرار کنید
into a ball U نخ راگلوله کنید
make a hurry U عجله کنید
oyez U گوش کنید
oyez U توجه کنید
wait a second U تامل کنید
move out U حرکت کنید
Turn (let) the dog loose. U سگ راباز کنید
leontief table U نگاه کنید به :
vide infara U را نگاه کنید
keep at it U مداومت کنید
trailing U هدف را تعقیب کنید
stack arms U تفنگها راچاتمه کنید
supra U ببالا نگاه کنید
try and came U کوشش کنید که بیائید
sus.per coll U حلق اویزش کنید
single file U به ستون یک حرکت کنید
avast U ایست توقف کنید
trails U هدف را تعقیب کنید
she your profit with him U سودخودرابا اوتقسیم کنید
mayday U خطر کمک کنید
maydays U خطر کمک کنید
trail U هدف را تعقیب کنید
shift colors U پرچم را تعویض کنید
Notice the details! U توجه کنید به جزییات !
chains U مراجعه کنید به CATENA
chain U مراجعه کنید به CATENA
trailed U هدف را تعقیب کنید
Turn the water tap on . U شیر آب را باز کنید
Please behave yourself . Please be courteous. U ادب را رعایت کنید
NB U خوب دقت کنید
you do me injustice U در باره من بی عدالتی می کنید
open U مروحه را باز کنید
opened U مروحه را باز کنید
opens U مروحه را باز کنید
Do you agree that … U آیا تصدیق می کنید که …
wait a second U یک خرده صبر کنید
When will you depart? U کی شما حرکت می کنید؟
wait a second U اندکی صبر کنید
wait a minute U اندکی صبر کنید
wait a minute U یک دقیقه صبر کنید
wait a little U کمی صبر کنید
observe silence U سکوت را رعایت کنید
continue your studies U تحصیلات خودرادنبال کنید
Please check the water. لطفا آب را کنترل کنید.
Refer (turn over) to page 110. U به صفحه 110مراجعه کنید
infile U به ستون دو حرکت کنید
Cash is in short supply these days . U از حقوق ماهانه ام کم کنید
out with him U اورا بیرون کنید
drop track U تعقیب را قطع کنید
do good to others U بدیگران نیکی کنید
KEEP LEFT U از سمت چپ حرکت کنید.
record as target U اماج را ثبت کنید
Please check the ... لطفا ... را کنترل کنید.
Full tank, please. لطفا باک را پر کنید.
I won't be talked into it! U من را نمیتوانید متقاعد کنید!
cease engagement U درگیری را قطع کنید
off with his head U سرش را از تن جدا کنید
check firing U عناصرتیر را بررسی کنید
Act according to the previous procedure. U بترتیب گذشته عمل کنید
Please check the battery. لطفا باطری را کنترل کنید.
Please call the police. لطفا پلیس را خبر کنید.
plead for the widow U در حق بیوه زنان دادخواهی کنید
Call an ambulance quickly. فورا یک آمبولانس خبر کنید.
Erase ( clean ) the blackboard. U تخته سیاه راپاک کنید
Please sign here. لطفا اینجا را امضا کنید.
negative altitude U ارتفاع هواپیما را تصحیح کنید
Can you help me? ممکن است کمکم کنید؟
Please have my bill ready. لطفا صورتحسابم را آماده کنید.
Please get it off ! [Please clean it up !] U لطفا این را پاک کنید !
o bey your parents U والدین خودرا اطاعت کنید
Drop me just before you get to the turning. U مرانرسیده ره سر پیچ پیاده کنید
Please check the oil. لطفا روغن را کنترل کنید.
Line up the children in order of height. U بچه ها رابترتیب قد بخط کنید
Call a doctor quickly. فورا پزشک خبر کنید.
Enter it in the books . U آنرا دردفاتر وارد کنید
strangle U یاد شده را خاموش کنید
clear and hold U منطقه را پاک و حفظ کنید
large spread U فاصله گلوله ها راکم کنید
He helped me for my fathers sake. U بخاطر پدرم به من کمک کنید
Please heat up my food. U لطفا" غذایم را داغ کنید
associated document U وقتی فایل را انتخاب می کنید
associated file U وقتی فایل را انتخاب می کنید
repeat range U با همین مسافت تیراندازی کنید
Can you find your way out? U راهتان را به خارج می توانیدپیدا کنید ؟
KEEP RIGHT U از سمت راست حرکت کنید.
Please consider my suggestion. U لطفا" به پیشنهاد من توجه کنید
up with it! U بلندش کنید بگذاریدش بالا
Offer him some chocolates. U به ایشان شکلات تعارف کنید
Do you feel hungry? U شما احساس گرسنگی می کنید؟
record firing U عناصر تیر را ثبت کنید
Please don't wake me until 9 o'clock! U لطفا من را ساعت ۹ بیدار کنید!
drop U قطره سقوط کردن کم کنید
identify U مشاهده کردن شناسایی کنید
drops U قطره سقوط کردن کم کنید
identifying U مشاهده کردن شناسایی کنید
dropped U قطره سقوط کردن کم کنید
dropping U قطره سقوط کردن کم کنید
identifies U مشاهده کردن شناسایی کنید
adjusts U میزان کردن تنظیم کنید
identified U مشاهده کردن شناسایی کنید
Wont you have sweets (candies) U شیرینی میل نمی کنید ؟
Which bank do you bank with? U با کدام بانک کار می کنید؟
adjusting U میزان کردن تنظیم کنید
trails U هدف رادر سمت ... تعقیب کنید
pray consider my case U خواهش دارم بکار من رسیدگی کنید
Please partake of this meal . U لطفا" از این غذا صرف کنید
Cut a little more off the top. یک کمی بیشتر بالا را کوتاه کنید.
Follow signs for York. به علائم شهر یورک توجه کنید.
Please check the spear tyre, too. لطفا تایر زاپاس را هم کنترل کنید.
Move along, please! [in a crowd] U لطفا بجلو حرکت کنید! [در جمعیتی]
Follow signs for York. به تابلوهای شهر یورک توجه کنید.
Can you repair my car? آیا میتوانید اتومبیلم را تعمیر کنید؟
Help me, my neighbours , so that i may be able to do my housekeeping. <proverb> U همسا یه ها یارى کنید تا من شوهردارى کنم.
Cut a little more off the back. یک کمی بیشتر عقب را کوتاه کنید.
trailing U هدف رادر سمت ... تعقیب کنید
trailed U هدف رادر سمت ... تعقیب کنید
Please open this bag. لطفا این کیف را باز کنید.
to leave him to him self U او را بحال خود واگذارید اورارها کنید
Can you help me with my luggage? U ممکن است بارم را حمل کنید؟
Can you recommend a hotel? U آیا میتوانید یک هتل به من معرفی کنید؟
where do you live U کجا زندگی می کنید یا منزل دارید
you are welcome to my book U بفرمایید از کتاب بنده استفاده کنید
see that he does it U مراقبت کنید که ان کار راانجام دهد
trail U هدف رادر سمت ... تعقیب کنید
You ought to coordinate(harmonize) your plans (programs). U باید برنامه هایتان را هم آهنگ کنید
Handle the boxes with care. U جعبه ها رابا احتیاط جابجا کنید
Can you recommend a guest house? U آیا میتوانید یک پانسیون به من معرفی کنید؟
hard port U ناو را باچرخش سریع به سمت جلوهدایت کنید
Three things to avoid:a crumbling wall, a biting . <proverb> U از دیوار شکسته و سگ درنده و زن سلیطه یذر کنید .
cancelling U لغو کردن دستور قبلی رالغو کنید
Can you find me a porter? U آیا میتوانید برای من یک باربر پیدا کنید؟
cancels U لغو کردن دستور قبلی رالغو کنید
Would you mind filling in this registration form? U آیا ممکن است این فرم را پر کنید؟
cancel U لغو کردن دستور قبلی رالغو کنید
Can you recommend a good restaurant? U آیا میتوانید یک رستوران خوب معرفی کنید؟
Could you reserve a room for me? U آیا میتوانید اتاقی برای من رزرو کنید؟
Drive on dimmed headlights ! [Warning to drivers] U با نور پایین حرکت کنید! [هشدار به رانندگان]
Can you help me with my luggage? U ممکن است اسباب و اثاثیه ام را حمل کنید؟
Recent search history Forum search
1 In this step that is all information in our hand, you are kindly requested to quote based on rough estimate price in this step.
2مهرآسا
1ICR
1معنی لغوی کیسینگ در رشته مهندسی آب چیست؟
1The more you care
1This clause summarizes general aspects on AT commands and issues related to them. For further information, refer to ITU-T Recommendation V.25ter
2من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
1What is the meaning of shahneh (شحنه یا داروغه) in farsi ?
1confinement factor
1A donkey was lame so the man leading him was mocked for not using him,so he rode the donkey and was told he was cruel for riding a lame donkey.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com